ناگهان

ساخت وبلاگ

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم مهدی فرجی ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 19 دی 1401 ساعت: 22:31

شب نوازش می کند لطافت نازک سرانگشتانم را
اشک تر می کند سکوت برجای مانده روی لب هایم را
و ناگهان صدا می شوم
فریاد می شوم
پرده ی شب را می درم
از پنجره ی باز مهتاب عبور می کنم
و می پیچم در هوای تو
بشنو مرا
ای خفته در آغوش شب
بشنو مرا

م.دریا

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 27 تاريخ : جمعه 10 آذر 1396 ساعت: 17:05

هزار شربت شیرین و میوه ی مشموم

چنان مفید نباشد که بوی صحبت یار

سعدی شیرین سخن

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

چیزی شبیه تو
شبی در من جوانه زد
از پله بالا رفتم و
از پله پایین آمدم
از گوشه ای به گوشه ی دیگر بردم
کیسه های سنگین برنج را
اما نشد
من هزار امید داشتم تا سقط عشق کنم
انگار اصلا صلاح نبود
روز ها و شب ها گذشت
از نه ماه هم گذشت
حتی سال ها گذشت
نمی توانم نفس بکشم
زیاد بزرگ شده ای در من
کمی هم به دنیایم بیا

م.دریا

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

چشم هایم می بارند 

و 

در کویر ترک خورده ی لب هایم

رویای بوسه می روید.

م.دریا

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

چه تلفیق زیباییست

تلفیق دو هنر

نقاشی و خیاطی

چشم هایم ماهرانه انتظار می کشند بر دیوار های این خانه

چشم هایم ماهرانه دوخته می شوند به در های این خانه

م.دریا

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

 

هوا آرام
شب خاموش
راه ِآسمان ها باز
خیالم 
چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رَوَد آنجا 
که می بافند کولی های جادو، گیسوی شب را

فریدون مشیری

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

_باران می بارد عزیزم؟_نه.هوا صاف صاف است.این سوال را هرشب می پرسی.چرا؟_صبر کن ببینم.باد هم نمی وزد؟_نه جاااانم.هوا صاف است و ستاره ها در آسمان سیاه شب در گرما می سوزند._عجب.راستی بگو ببینم این صدایی که می آید صدای ویالون دوره گرد هاست یا..._دوره گردی کوچک با موهای طلایی که با ظرافت خاصی از پشت بافته ناگهان...ادامه مطلب
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

فنجان قهوه ای دست نخورده روی میز کنار ایوان
و صدای آونگ ساعتی که مدام تلقین می کند قراری در راه است
آه کور و کر شده ای چقدر
نه فنجان قهوه را می شنوی
و نه صدای آونگ را می بینی
و انتظار چقدر شبیه کوچه ی دلتنگی ست
که در انتهای آن زنی موهای بافته شده اش را قیچی می کند...

م.دریا

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55

من که شاعر نیستم
فقط خیال حس لمس دست هایت را دلم نیامد ثبت نکنم  در تاریخ
من حتی نقاش خوبی هم نیستم
ولی چشم هایم انتظارت را در انتهای تمامی خیابان های تهران به طرز ماهرانه ای کشیده اند
راستش از موسیقی هم سر در نمی آورم
ولی هر بار که تو را با آن زن در پارک لاله دیدم
حسادت های زنانه ام را چنگ زده ام
من هیچ نیستم
اما دوست داشتنت را خوب بلدم...

م.دریا

ناگهان...
ما را در سایت ناگهان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : booyesohbateyar بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 10 مرداد 1396 ساعت: 21:55